ه بستر باز آ
زاینده رود
تو را در عکس دیده بودم
رود بودی با بستری
که لرزش لذت موج های کوچکت
عشق میآفرید.
وقتی که گزهای سوغات را می مکیدم
می شنیدم از مسافری که گفت
مزه اش کنار زاینده رود بهتر ست
امروز هم ترا د ر عکس میبینم
با جوانانی که از دوریت
عشق را فراموش کرده اند
بسترت سالهاست
موجی و لرزشی ندیده ست.
زنان چادر بسر
کنار بستر تنهای تو نشسته اند
زنان برای تو میخوانند
میشنوی زاینده رود؟
تا آب بر نگردد
به خانه بر نگردم
رود
خانهء آنها ست
خود را رها کن
مشتاق دیدار
همه بر بسترت
بیدار نشسته اند
نسرین پارسا-27 نوامبر2021