با انتشار عکس یکی از گنده لات های ایران با خالکوبی بر روی سینه اش “ بکش تا زنده بمانی“ این قشر سرکوبگر اجتماعی بطن خود را نشان داد که مرام آنها زور و قمه کشی ست. تعارفشان تحقیراست، „نوکرتم“، „چاکرتم“، „خاک زیر پاتم“ و احترامشان به زنان با پائین آوردن شخصیت زنان با گفتن „ضعیفه“ و „آبجی“ است. این تصویر در سینمای فارسی دهه پنجاه با ملک مطیعی و امثالهم خود را در ایران معرفی کرد. کلاه مخملی ها که میان مردم به „بچه باز“ معروف بودند عاملین ترس و رعب محسوب میشدند و مکان زندگی و رفت و آمدشان محلات بسیار فقیر نشین و حاشیه شهرها بود. آنجا که مردم جلوشان برای „پهلوان“ خم میشدند و کسبه بیشتر از مردم عادی از قدرت آنها ترس داشت.
در ویدئوی از مصاحبه با گنده لات وحید مرادی او در مصاحبه میگوید“ ما کار خلافی نمیکنیم. ما نون حلال میخوریم“ . و در سئوال اینکه مثلا“ چیکار میکنید میگوید “ ما میریم در بنگاه ماشین فروشی دوستان میشینیم اگر در روز دو تا ماشین خوب فروخت یک پولی هم بما میده“ . آیا عیان تر از این کلاشی هم جوانان ایران لازم دارند که بدانند این مرام جز زور و کلاشی در خود چیز دیگری ندارند؟ این موضوع هم در زمان شاه و هم در سیستم کنونی ایران مورد استقاده برای سرکوب مردم بوده است. این لات پروری که در سالهای پیش از انقلاب به همت روشنفکران درحال عفب نشینی از صحنه بود در سالهای اول انقلاب بعنوان نیروی ذخیره علیه روشنفکران بکار گرفته شد.
در آغاز انقلاب در دانشگاه ها که گروههای مختلف فکری و سازمانهای سیاسی علنی و فعال بودند، درعین حال افراد فعال از طرف انجمن اسلامی دانشگاه که از پشتیبانان آیت اله خمینی بودند، شناسائی میشدند. این انجمن در سالهای بعد همان عملکرد “ گارد دانشکاه“ را بعهده گرفت . „گارد دانشگاه“ پیش از انقلاب از طرف شهربانی و رکن دو آن یعنی ساواک دانشجویان و استادان دانشگاه را زیر کنترل داشت.
با حمله مسلحانه “ انقلاب فرهنگی“ دوم اردیهشت 1358 به دانشگاهها و کشتار دانشجویان و اساتید و دستگیری عده بسیاری از آنها، لات ها و نوچه هایشان اراذل و اوباش نقش مهمی در این کشتار و سرکوب داشتند که کمتردر تاریخ بعد از انقلاب به آن توجه شد. در دانشگاه تهران زنی معروف به „زهرا خانم“ بود که چادر به کمر میبست و چند تا نوچه لات با او همراه بودند که به میز کتاب دانشجویان و سازمانها حمله میکرد و فریاد „اله اکبر“ سر میداد و آنها را تا در خانه هایشان تعقیب میکرد.
دانشگاه جندی شاهپور اهواز
„پهلوان“ نامی بود که کارگران و باغبانان دانشگاه به او میدادند. „پهلوان“ دانشجوی سال دوم رشته علوم آزمایشگاهی دانشکده تکنولوژی پزشکی دانشگاه جندی شاهپور اهواز بود. مردی بود جوان با قد و ریشی بلند و هیکلی درشت. „پهلوان“ مسئول انجمن اسلامی دانشگاه بود ومریدی هم داشت استخوانی، عصبی و زن ستیز بنام علیرضا نوری دانشجوی پزشکی.
دانشجویان آبادانی او را باسم حقیقی اش عبدالکریم منصوری میشناختند که در آبادان پیش از انقلاب در نیمه شب های باز گشت از میکده در کوچه و محل سکونت مردم زیاد عربده میکشیده است و آبادانی ها او را از این جهت میشناختند.
مسئول انجمن اسلامی دانشگاه همین عبدالکریم منصوری در جریان دوم اردیبهشت به هنگام حمله به دانشگاه اهواز بهمراه یک آخوند مسلح به هفت تیر به اتفاق علیرضا نوری و یک کارگر عرب دانشگاه بنام رسول عفراوی خارج از محوطه دانشگاه علوم که مرکز اصلی درگیری بین نمازگزاران و دانشجویان بود، به جستجوی افراد تک نفره در دانشکده های مختلف میشتابد. اولین مقصد کتابخانه دانشکده تکنولژی پزشکی بود. آنها با در بسته کتابخانه و کولر روشن آن روبرو میشوند. فریاد بیا بیرون آنها جوابی پیدا نمیکند. آخوند اسلحه را بیرون میکشد و در این هنگام رسول کارگر عرب که از دوستان „پهلوان“ بود جلوی در را میگیرد و با زنجیری که برای کتک زدن بدست داشت به آنها میگوید: شما گفتین ضد انقلاب علیه نماز جمعه را میزنیم این دختر که اونجا نرفته و سر جاش نشسته چیکارش دارین؟ „پهلوان“ با او دست به یقه میشود که او را کنار بکشد. در همین حین آخوند مسلح به در چندین بار شلیک میکند و با گلوله قفل درکتابخانه را باز میکنند. دخترکتابدار 23 ساله آنجا نبود ولی کیفش در کشوی میز بود. آنها کمد ها را میگردندو علیرضا نوری به عبدالکریم منصوری میگوید: بپر پشت ساختمان. رسول با آنها قدم به قدم میدود تا دختر را نجات دهد. دختر کتابدارآنجا نبود. ….
درحمله به دانشگاه صدها دانشجو و استاد دستگیر شدند. دکتر نریمیسا درهمین روز با تیری در پشتش کشته شد. دانشجویانی اعدام و به حبس های طولانی محکوم شدند. دانشگاه تسخیر شد. „پهلوان“ به معاونت دانشگاه جندی شاهپور( نام اسلامی شهید چمران) منسوب شد. او مسئولیت پاکسازی دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه را نیر در هیاءت پاکسازی داشت. هیاءت پاکسازی همراه با “ دادستانی دانشگاه“ از طرف یک پاکستانی شیعه بنام محمد حسین چوبین „دادستان دانشگاه“که امام جمعه دانشگاه هم بود میچرخید. امام جمعه ای که میان کارکنان زن دانشگاه به „هرزه چشمی“ معروف بود و همه با نگاه به زمین از کنارش رد میشدند. رئیس دانشگاه آنزمان مردی بنام قائم مقامی بود که وقتی کارمند زنی را به اتاقش صدا میکرد، در را قفل میکرد کاری که موجب وحشت زنان کارمند شده بود. زمانی که نیروهای عراقی خرمشهر را در اشغال خود داشتند. کارمندان میباید در محل کار حضور یابند تا „پشت جبهه“ را رزمندگان خالی نبینند.
„پهلوان“ همان عبدالاکریم منصوری با گماشتن مجدد اساتید ساواکی که اخراج شده بودند توانست آنها را برای رشته تحصیلی خود در خدمت بگیرد. ساواکی اخراجی دکتر اردشیر ارضی متخصص علوم آزمایشگاهی که درآمریکا فعالیت دانشجویان کنفدراسیون را به ساواک گزارش میداد، در جریان انقلاب و اشغال ساواک مدارک همکاری با ساواک او بیرون آمد و از دانشگاه اخراج شده بود.
„پهلوان“ با ساواکی ها “ دانشگاه اسلامی اهواز“ را برای خود ساختند. عبدالکریم منصوری با کمک دکتراردشیر ارضی علاوه بر مشاغل متعددش در دانشگاه از قبیل معاونت دانشگاه و انجمن اسلامی و حفاظت توانست „دکتر“ شود . او اینک با نام „دکتر“ عبدلکریم منصوری و „بانی صنعت داروسازی ایران“ با ایجاد داروخانه های متعدد خانوادگی اش به “ بیزنیس کوچک“ پرداخته و خواهان „رابطه با جهان بین الملل“ است. او میگوید „دنیا تغییر کرده است“. „پهلوان“ عبدالکریم منصوری در نشستی برای فتح خرمشهر گفته است “ جنگ از دانشگاه شروع شد“. دکتر نریمیسا کشته شد، هزاران نفر پاکسازی و دستگیر شدند. بر اساس همان آرمان لاتی “ بکش تا زنده بمانی“.لات ها و اراذل و اوباش در طی 40 سال گذشته در ایران به موقعیت های مختلفی دسته یافته اند که بر مردم پوشیده نیست. فقط تازه کاران آنها مثل گنده لاتی که جدیدا“ کشته شده است آغازی برای این قمه کشان جهت سرکوب مردم است. همانطور که روی بدنش با خالکوبی حک شده „بکش تا زنده بمانی“. اگر این دسته اجتماعی از طرف جوانان طرد نشوند بدون شک مردم ایران با قمه کشان و چاقو کشانی روبرو خواهد بود که در تاریخ ایران بی نظیر میشود.
نسرین پارسا
برلین
https://youtu.be/L9B1OKz-N40 پهلوان“ عبدلکریم منصوری“
https://youtu.be/jNp6U5m0YrI زهرا خانم جلوی دانشگاه تهران
در ویدئوی از مصاحبه با گنده لات وحید مرادی او در مصاحبه میگوید“ ما کار خلافی نمیکنیم. ما نون حلال میخوریم“ . و در سئوال اینکه مثلا“ چیکار میکنید میگوید “ ما میریم در بنگاه ماشین فروشی دوستان میشینیم اگر در روز دو تا ماشین خوب فروخت یک پولی هم بما میده“ . آیا عیان تر از این کلاشی هم جوانان ایران لازم دارند که بدانند این مرام جز زور و کلاشی در خود چیز دیگری ندارند؟ این موضوع هم در زمان شاه و هم در سیستم کنونی ایران مورد استقاده برای سرکوب مردم بوده است. این لات پروری که در سالهای پیش از انقلاب به همت روشنفکران درحال عفب نشینی از صحنه بود در سالهای اول انقلاب بعنوان نیروی ذخیره علیه روشنفکران بکار گرفته شد.
در آغاز انقلاب در دانشگاه ها که گروههای مختلف فکری و سازمانهای سیاسی علنی و فعال بودند، درعین حال افراد فعال از طرف انجمن اسلامی دانشگاه که از پشتیبانان آیت اله خمینی بودند، شناسائی میشدند. این انجمن در سالهای بعد همان عملکرد “ گارد دانشکاه“ را بعهده گرفت . „گارد دانشگاه“ پیش از انقلاب از طرف شهربانی و رکن دو آن یعنی ساواک دانشجویان و استادان دانشگاه را زیر کنترل داشت.
با حمله مسلحانه “ انقلاب فرهنگی“ دوم اردیهشت 1358 به دانشگاهها و کشتار دانشجویان و اساتید و دستگیری عده بسیاری از آنها، لات ها و نوچه هایشان اراذل و اوباش نقش مهمی در این کشتار و سرکوب داشتند که کمتردر تاریخ بعد از انقلاب به آن توجه شد. در دانشگاه تهران زنی معروف به „زهرا خانم“ بود که چادر به کمر میبست و چند تا نوچه لات با او همراه بودند که به میز کتاب دانشجویان و سازمانها حمله میکرد و فریاد „اله اکبر“ سر میداد و آنها را تا در خانه هایشان تعقیب میکرد.
دانشگاه جندی شاهپور اهواز
„پهلوان“ نامی بود که کارگران و باغبانان دانشگاه به او میدادند. „پهلوان“ دانشجوی سال دوم رشته علوم آزمایشگاهی دانشکده تکنولوژی پزشکی دانشگاه جندی شاهپور اهواز بود. مردی بود جوان با قد و ریشی بلند و هیکلی درشت. „پهلوان“ مسئول انجمن اسلامی دانشگاه بود ومریدی هم داشت استخوانی، عصبی و زن ستیز بنام علیرضا نوری دانشجوی پزشکی.
دانشجویان آبادانی او را باسم حقیقی اش عبدالکریم منصوری میشناختند که در آبادان پیش از انقلاب در نیمه شب های باز گشت از میکده در کوچه و محل سکونت مردم زیاد عربده میکشیده است و آبادانی ها او را از این جهت میشناختند.
مسئول انجمن اسلامی دانشگاه همین عبدالکریم منصوری در جریان دوم اردیبهشت به هنگام حمله به دانشگاه اهواز بهمراه یک آخوند مسلح به هفت تیر به اتفاق علیرضا نوری و یک کارگر عرب دانشگاه بنام رسول عفراوی خارج از محوطه دانشگاه علوم که مرکز اصلی درگیری بین نمازگزاران و دانشجویان بود، به جستجوی افراد تک نفره در دانشکده های مختلف میشتابد. اولین مقصد کتابخانه دانشکده تکنولژی پزشکی بود. آنها با در بسته کتابخانه و کولر روشن آن روبرو میشوند. فریاد بیا بیرون آنها جوابی پیدا نمیکند. آخوند اسلحه را بیرون میکشد و در این هنگام رسول کارگر عرب که از دوستان „پهلوان“ بود جلوی در را میگیرد و با زنجیری که برای کتک زدن بدست داشت به آنها میگوید: شما گفتین ضد انقلاب علیه نماز جمعه را میزنیم این دختر که اونجا نرفته و سر جاش نشسته چیکارش دارین؟ „پهلوان“ با او دست به یقه میشود که او را کنار بکشد. در همین حین آخوند مسلح به در چندین بار شلیک میکند و با گلوله قفل درکتابخانه را باز میکنند. دخترکتابدار 23 ساله آنجا نبود ولی کیفش در کشوی میز بود. آنها کمد ها را میگردندو علیرضا نوری به عبدالکریم منصوری میگوید: بپر پشت ساختمان. رسول با آنها قدم به قدم میدود تا دختر را نجات دهد. دختر کتابدارآنجا نبود. ….
درحمله به دانشگاه صدها دانشجو و استاد دستگیر شدند. دکتر نریمیسا درهمین روز با تیری در پشتش کشته شد. دانشجویانی اعدام و به حبس های طولانی محکوم شدند. دانشگاه تسخیر شد. „پهلوان“ به معاونت دانشگاه جندی شاهپور( نام اسلامی شهید چمران) منسوب شد. او مسئولیت پاکسازی دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه را نیر در هیاءت پاکسازی داشت. هیاءت پاکسازی همراه با “ دادستانی دانشگاه“ از طرف یک پاکستانی شیعه بنام محمد حسین چوبین „دادستان دانشگاه“که امام جمعه دانشگاه هم بود میچرخید. امام جمعه ای که میان کارکنان زن دانشگاه به „هرزه چشمی“ معروف بود و همه با نگاه به زمین از کنارش رد میشدند. رئیس دانشگاه آنزمان مردی بنام قائم مقامی بود که وقتی کارمند زنی را به اتاقش صدا میکرد، در را قفل میکرد کاری که موجب وحشت زنان کارمند شده بود. زمانی که نیروهای عراقی خرمشهر را در اشغال خود داشتند. کارمندان میباید در محل کار حضور یابند تا „پشت جبهه“ را رزمندگان خالی نبینند.
„پهلوان“ همان عبدالاکریم منصوری با گماشتن مجدد اساتید ساواکی که اخراج شده بودند توانست آنها را برای رشته تحصیلی خود در خدمت بگیرد. ساواکی اخراجی دکتر اردشیر ارضی متخصص علوم آزمایشگاهی که درآمریکا فعالیت دانشجویان کنفدراسیون را به ساواک گزارش میداد، در جریان انقلاب و اشغال ساواک مدارک همکاری با ساواک او بیرون آمد و از دانشگاه اخراج شده بود.
„پهلوان“ با ساواکی ها “ دانشگاه اسلامی اهواز“ را برای خود ساختند. عبدالکریم منصوری با کمک دکتراردشیر ارضی علاوه بر مشاغل متعددش در دانشگاه از قبیل معاونت دانشگاه و انجمن اسلامی و حفاظت توانست „دکتر“ شود . او اینک با نام „دکتر“ عبدلکریم منصوری و „بانی صنعت داروسازی ایران“ با ایجاد داروخانه های متعدد خانوادگی اش به “ بیزنیس کوچک“ پرداخته و خواهان „رابطه با جهان بین الملل“ است. او میگوید „دنیا تغییر کرده است“. „پهلوان“ عبدالکریم منصوری در نشستی برای فتح خرمشهر گفته است “ جنگ از دانشگاه شروع شد“. دکتر نریمیسا کشته شد، هزاران نفر پاکسازی و دستگیر شدند. بر اساس همان آرمان لاتی “ بکش تا زنده بمانی“.لات ها و اراذل و اوباش در طی 40 سال گذشته در ایران به موقعیت های مختلفی دسته یافته اند که بر مردم پوشیده نیست. فقط تازه کاران آنها مثل گنده لاتی که جدیدا“ کشته شده است آغازی برای این قمه کشان جهت سرکوب مردم است. همانطور که روی بدنش با خالکوبی حک شده „بکش تا زنده بمانی“. اگر این دسته اجتماعی از طرف جوانان طرد نشوند بدون شک مردم ایران با قمه کشان و چاقو کشانی روبرو خواهد بود که در تاریخ ایران بی نظیر میشود.
نسرین پارسا
برلین
https://youtu.be/L9B1OKz-N40 پهلوان“ عبدلکریم منصوری“
https://youtu.be/jNp6U5m0YrI زهرا خانم جلوی دانشگاه تهران