انجماد کودکان توسط زنان
شمارش دقیق آماری از کودکانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، بدلیل ناگفته ها، ترسها، ندانستن مفهوم تجاوز جنسی هنوز مشخص نیست، اما حقیقتی در جهان مدرن سر از خاکروبه ها بیرون آورده است و گویای داستانهای فاجعه ای ست که بر کودکان رفته است. گویندگان اکثرا“ بزرگسالان هستند که اکنون با آگاهی به مضمون اعمالی که بر آنها تحمیل شده است ، به حرف افتاده اند. صدای دردمند این شاهدین هر روز بیشتر از پیش از طریق رسانه ای شدن بگوش جهان میرسد. قربانیان اکثرا“ زندگی دردناکی را ادامه میدهند.
راستی این تجاوزکاران که هستند؟ آیا آنها فقط مردانند که دست باین عمل میزنند یا زنان هم در تجاوز جنسی به کودکان نقش دارند؟
نقش زنان در این تجاوز کم و کم اهمیت تراز مردان نیست. تجاوزکاران ، مادر، خواهر،خاله یا عمه، پرستار بچه، معلمین مدرسه و مهد کودک و همچنین آشنایان نزدیک خانوادگی میباشند.
مراکز تحقیقی مختلفی در آلمان مانند مرکز تحقیقات جنائی ، وزارت آموزش و پرورش ، تحقیقات رگن بوگن، روانشناسی زنان خشونت بار در آخرین تحقیقات خود مجرم بودن 10% از زنان در ارتباط با تجاوز جنسی به کودکان را اعلام کرده اند. چرا این جنسیت در صد آمار کمتری از مردان دارند بیشتر بدلیل سکوت قربانیان مرد است در حالیکه زنان بیشتر در مورد اعمال خشونت حرف میزنند. در کشورهای دیگر بجز آلمان تعداد زنان متجاوز 8و6% میباشد.
وضعیت طبقاتی متجاوزین ربطی به عمل آنها ندارد، آنچه که تحقیقا“ مورد توجه است اینکه قربانیان طبقات بالا تر بدلیل اسم و رسم خود یا خانواده سکوت میکنند. قربانیانی که زبان گشوده اند اکثرا“ از طبقه متوسط میباشند. در اصل دو طبقه، یعنی بالا و پائین هنوز سکوت خود را نشکسته اند. نمونه آن در تاریخ فیلم فارسی “ شازده احتجاب“ است، که علت زن ستیزی و سادیسم شازده احتجاب به سوء استفاده جنسی از او در کودکی توسط یک خدمتکار زن خانه بر میگردد.
در تلویزیون آلمان حضور مردی بنام مانفرد بیلر و آنچه در کتابش با بیوگرافی خود به اجتماع نشان میدهد تابوی نقش مادر بعنوان موجودی “ مقدس“ شکسته میشود. او خطاب به جامعه میگوید: مردم باید گوش کنند، گوش کنند که من قربانی تجاوز جنسی مادرم شدم . او میگوید آنزمان ده ساله بودم . مادرم یک پتو روی زمین انداخت و گفت بیا باهم بازی کنیم. اوایل کمی با مزه بود. بامزه! هر دوی ما لخت کنار هم بودیم و با هم موزیک گوش میدادیم بعد پاهایش را از هم باز میکرد و از من میخواستم که او را ارضاء کنم. . او در این ساعتها مهربان و خوشحال بود، بمن اجازه میداد با بشقاب بزرگ فرنی روی رختخواب بشینم و فرنی بخورم. من میدانستم کاری که با من میکند پایمال کردن حق من است ولی از ترس سکوت میکردم. بعد از مانفرد بیلر مردان دیگری سرنوشت های شبیه او را در ارتباط با تجاوز از طرف مادر، مادربزرگ یا معلم زن را بازگو کردند. در آلمان ده سال پیش دختر بچه سه ساله ای که دچار اختلال روحی شده بود با کوشش روانشناسان مشحص شد که از طرف مادر بزرگ خود یعنی مادر مادرش شبها با دست مورد سوئ استفاده جنسی قرار میگرفته است.
محققین علمی وکمیسیون های جنائی بر این نظرند که تعداد زنان متجاوز باید بیشتر از این باشد که ما از آنها خبر داریم زیرا که خیلی ها خجالت میکشند در این باره که از طرف مادر یا خواهر خود مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند، صحبت کنند زیرا که هنوز تابو شکسته نشده است.
این محققین معنای مستتر و ناشناخته تجاوز و سوء استفده جنسی را بر ملا میسازند و آن نه اینکه قربانی فقط از طریق آلت جنسی مردانه مورد تجاوز قرار گرفته است، بلکه اینکه با شیوه های عیارانه مانند بغل کردن و ور رفتن، بوسیدن، حمام دادن، کرم مالی کردن کودکان است که همراه با لذت جنسی است . کودک قربانی در آنزمان احساس میکند که دارد اتفاقی میافتد ولی قدرت بیان ندارد و نمیتواند درباره اش حرف بزند، در سنین رشد متوجه میشود که معنای آن فشار دادن ها و بوسیدن ها چه بوده است.
از نظر گروه تحقیق رگن بوگن آلمان پسر بچه ها بیشتر از دختر بچه ها مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند. تجربه های جنسی بین پسر بچه ها با مردان بصورت “ بازی“ انجام میشود. بین پسر بچه ها با زنان بصورت تحریک کننده صورت میگیرد. مثل مادری که به بهانه معاینه آلت جنسی بچه با دست بچه را تحریک میکند.
فرد متجاوز بطور اتفاقی به عمل دست نزده و نمیزند بلکه آنرا دقیقا“ برنامه ریزی میکند مکان و زمان و قربانی را انتخاب میکند. کودکان قربانی درون حانواده اصولا“ کسانی هستند که در خانواده حمایتی ندارند. در مورد زنان متجاوز اطلاعات وسیعی موجود است که در صد بالای آنرا معلمهای زن با پسران مدرسه ای را تشکیل میدهند.
این شاهدان تابوئی را شکستند. تابوی نقش مادر بعنوان “ مقدس“ نقش زن بعنوان موجودی فقط “ عاطقی “ و یا بیگانه از “ تجاوز“ . این شاهدان نشان دادند که خشونت و تجاوز جنسیت نمیشناسد و همه جا ممکن است. آنچه که آنها به جامعه آموختند این است که کد رفتاری این متجاوزین چیست.
با فاصله گرفتن جامعه از تابو ی تجاوز انسانها زندگی آسانتری را پیش روی خواهند داشت، زیرا که فرد مورد خشونت از این ببعد میداند که او گناهی در این رابطه نداشته و به او زور و ظلم و خشونت وارد گشته است. هیچ کودکی نمیتواند از خود دفاع کند.
نسرین پارسا – برلین